عشق ممنوع
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 20 خرداد 1392برچسب:, توسط رضا |
پر میکرد یادت، همه حجم خالی فضایم را و خواستنت شیطنت میکرد، در مسیر نبض رگهایم بوته نورس احساسم، ریشه دوانده بود در تری اشکهایم همه روزه، میشنیدم صدای عشق را حتی در قیژ قیژ، لولای در قدیمی همه شب; پشت پرده، سایه ای از جنس تو اردو زده بود رویای هم آغوشیت نخ بادبادکی بود که مرا بالا میکشاند تا دب اکبر و در مجادله ناکوک دل و عشق، کوچکتر از باخته شده بود "عقلم" تو میدانستی; رویای شیرینم، یخیست "هایش" کردی چه ساده تبخیر شد از گرمی نفسهایت...

نظرات شما عزیزان:

parmida
ساعت17:40---26 تير 1392
دخترک همیشه میگفت : من برای نجابت وفا و زیباییت عاشق تو شدم.
پسرک برای جشن تولدش سه حیوان خانگی به او هدیه داد...
اسب سگ و یک پرنده زیبا!
تا دخترک خواست دلیل این کار را بپرسد پسرک رفته بود برای همیشه...


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.